سرانجام مذاكرات هستهاي را ميتوان از دو منظر هيجاني و عقلاني قضاوت كرد. طبيعتاً مسائل مهمي كه بر سرنوشت يك كشور اثر ميگذارد، توليد هيجان مثبت و منفي ميكند. اما قبل و بعد از هر هيجاني بايد بررسي كرد كه اين واكنش هيجاني چه قدر واقعي و مبتني بر عقلانيت است. عصر ديروز كه متن نگاشته شده برجام ميان طرف ايراني و غربي از مرز يكصد صفحه عبور كرده بود، برخي خبرها از نهايي شدن جمعبندي توافق حكايت ميكرد و خبرهاي ديگر، حاكي از ادامه مذاكرات براي حل اختلافات باقي مانده بود. برخي رسانهها و سياسيون در اين ميان نه از چند روز پيش كه 2 سال است دعوت به جشن و پايكوبي ميكنند! آنها در بحبوحه توافق ژنو و بيانيه لوزان هم ذوقزدگي نشان دادند اما گذر ايام معلوم كرد دستكم زيادهروي كردهاند، اگر كه نگوييم بيراهه رفتهاند.
اكنون سؤال مهمي پيش روي ما قرار دارد؛ مرز عقلانيت و هيجان در باب مذاكرات هستهاي كجاست و واقعيتها چه ميگويند؟
1- مردم ما مذاكره نديده و توافق نديده نيستند كه اكنون بخواهند مثلاً مذاكره يا توافق با آمريكا و غرب را نوبر كنند. تاريخ ما در سينه خود ثبت كرده كه 63 سال پيش دكتر محمد مصدق تا نيويورك رفت و با رئيس جمهور آمريكا مذاكره كرد و قول و قرار گذاشت تا بلكه بدين ترتيب راه زيادهخواهي انگليس بر سر نفت ايران سد شود. آن روزها آمريكا به منفوري امروز نبود اما همان آمريكا به مصدق خيانت كرد و كودتاي آژاكس (28 مرداد 32) را به همراهي انگليس ترتيب داد. نوبر دوم مذاكره و توافق با آمريكا، 28 سال بعد (دي ماه 1359) بود كه به توافق و بيانيه الجزاير انجاميد. آمريكا در ازاي آزادي جاسوسهاي بازداشت شدهاش تعهد كرد اموال بلوكه شده ايران را آزاد كند، اموال غارت شده توسط شاه و خانوادهاش را مسترد نمايد، تمام تحريمهاي تجاري عليه ايران را لغو كند، به دعاوي مطرح عليه ايران در محاكم آمريكا و بينالمللي خاتمه دهد و احكام صادره را لغو نمايد، و از اين پس در امور داخلي و خارجي ايران مداخله نكند. اما حتي يك بند از 8 بند تعهدات آمريكا در بيانيه الجزاير به اجرا درنيامد.
2- سالها بعد هنگامي كه دولت سازندگي براي آزادي برخي گروگانهاي غربي و آمريكايي در لبنان پادرمياني كرد، آمريكاييها قول و قرارهايي گذاشتند كه زير همه آنها زدند. در دوره اصلاحات، دولت وقت به موازات برخي قول و قرارهاي پنهان، به آمريكا در مقابله با طالبان كمك كرد اما به جاي تشكر و دستخوش، اتهام عضويت در محور شرارت را دريافت كرد. در همان روزگار -حد فاصل سالهاي 82 تا 84- توافق سعدآباد و سپس پاريس و بروكسل ميان ايران و 3 كشور غربي (به نمايندگي از آمريكا) به امضا رسيد كه برخلاف انجام تعهدات از سوي ايران، تعهدات طرف غربي كاملاً زيرپا نهاده شد و پس از 2 سال و نيم انتظار فهميديم وضع و جعل واژگان مجعولي نظير «تعليق داوطلبانه» و «راستي آزمايي» و... صرفاً بازي با كلمات براي كشيدن ترمز پيشرفت ايران بدون لغو كوچكترين تحريمها بوده و تازه طرف غربي گستاختر و طلبكارتر شده است. همه اينها را علاوه كنيد به بدعهديهايي كه بلوك غرب بر سر ساخت نيروگاه بوشهر (شركت زيمنس) و تأديه حق 10 درصدي ايران از سهام شركت هستهاي يوروديف فرانسه انجام دادند. بنابراين در طول اين 60 سال (بلكه به يك معنا 150 سال گذشته) اولين و آخرين باري نيست كه با برخي طرفهاي غربي- و متأخر آنها آمريكا- مذاكره يا توافق ميكنيم و مزه نه چندان شيرين اين روند مذاكره- توافق براي ملت و تاريخ ما كاملاً آشناست.
3- 19 ماه پيش كه توافق ژنو حاصل شد، رفتار هيجاني برخي رسانهها و چهرههاي سياسي بيشباهت به روزهاي اخير نبود. آمريكا همان زمان با وجود كسب امتيازات بزرگ همچنان سرسختي نشان ميداد و چانهزني و بازارگرمي ميكرد تا اينكه بالاخره توافق موقت ژنو به دست آمد. در اين سو كساني از «توافق بزرگ قرن» و «فتحالفتوح» و اينكه «سازمان تحريمها شكسته شد» ميگفتند اما يك ساعت از اعلام توافق نگذشته بود كه جانكري و پس از او باراك اوباما كنفرانس مطبوعاتي تشكيل دادند و گفتند ساختار و شاكله رژيم تحريمها سر جاي خود باقي ميماند. همان طور هم شد و 130 مورد تحريم جديد عليه كشورمان اعمال گرديد. توافق ژنو حتي يك ساعت هم دوام نياورد. حتي امتياز دمدستي رفع تحريم واردات طلا نيز 19 ماه اجرا نشد تا در بحبوحه مذاكرات وين اجازه ورود 12 تن طلاي خريداري شده صادر گردد و امكان شوك مصنوعي به بازار طلا فراهم شود؛ پيشرفتهترين نوع عمليات رواني و فريب!
4- قبل از ما كشورهاي بسياري با آمريكا (و غرب) مذاكره يا توافق كردهاند. از شوروي و چين و روسيه تا سوريه و عراق و ليبي. مذاكرات و توافقهاي متعدد آمريكا با شوروي و چين يا ريست كردن روابط با روسيه، هيچ كدام مانع خيانت و كشيدن فرش زيرپاي روسها و چينيها- از فروپاشي شوروي تا حوادث ميدان تيانآنمن و ماجراي اوكراين- نشد. رژيمهاي عراق و ليبي ساليان سال، دوستان و شركاي آمريكا و غرب بودند كه آن گونه شخم زده شدند. چند هفته قبل از شروع جنگ نيابتي در سوريه، جانكري و همسرش در يكي از رستورانهاي دمشق مهمان بشار اسد و همسرش بودند كه ناگهان آمريكا از پشت خنجر زد. آمريكاييها حتي به نزديكترين متحدانشان در اروپا هم كه فرانسه و آلمان باشند رحم نكردند و آخرين خبرها از جاسوسي دامنهدار عليه آنجلا مركل و ميتران و ساركوزي و اولاند حكايت ميكند. به نحوي كه طبق اخبار رسانههاي اروپايي موجبات افسردگي در برخي از اين سياستمداران شده چرا كه خيال ميكردهاند دوست وفادار آمريكا هستند و خيانت نميبينند.
5- زمزمه احتمال توافق، موجب كاهش قيمت نفت شده است. به طريق اولي حصول توافق موجب سقوط بيشتر قيمت مادهاي خواهد شد كه فعلاً و متأسفانه، صادرات آن پايه اصلي رونق اقتصاد ما را تشكيل ميدهد. از آن سو برخي خبرها حاكي از لغو تدريجي برخي تحريمها در صورت توافق است كه سرجمع آن در صورت عملي شدن در چند سال، حداكثر 13 درصد تحريمها خواهد بود. معناي اين سخن آن است كه مثلاً سرمايهگذار خارجي بايد هر 6 ماه يكبار منتظر باشد كه تعليق محدود تحريمها تداوم مييابد يا خير؟ تكليف 87 درصد بقيه هم كه به عنوان ساختار تحريمها روشن است و محفوظ ميماند. بُعد سوم، فشارهاي پنهان آمريكا به برخي شركتهاست كه مانع از سرمايهگذاري آنها ميشود. در بُعد چهارم معلوم نيست مشكل مبادلات بانكي حل شده يا خير، به نحوي كه مثلاً در توافق ژنو با وجود ادعاي آزادسازي 8 ميليارد دلار از داراييهاي بلوكه شده ايران، عملاً گردش اين پول در شبكه بانكي بينالمللي ناممكن شد. عدم تصويب توافق محتمل از سوي كنگره آمريكا، ترفند ديگري است كه اصل توافق را در محاق ابهام فرو ميبرد به نحوي كه توافق را از شكل معاهده الزامآور براي آمريكا (طبق قوانين اين كشور) خارج ميكند و حتي رئيس جمهور بعدي ميتواند زير توافق بزند.
6- در اين شرايط بايد انتظار از مذاكرات ياتوافق احتمالي را واقعي كرد. دعوت به جشن و پايكوبي حداكثر ميتواند چند ساعت تا چند روز توليد هيجان كند و پس از آن واقعيتها خود را به ذهنيتها و خيالها تحميل خواهد كرد. به تعبير محمد طبيبيان (از تئوريسينهاي دوره سازندگي) تأثير اقتصادي توافق، موقتي است و اگر تحريمهاي بانكي را لغو نكند، نفع چنداني نخواهد داشت. در اين ميان بايد فرق گذاشت ميان واقعيت گشايش اقتصادي يا نمايش آن، چنان كه در ماجراي 2 سال پيش و در سفر چند هيئت تجاري به ايران پيش آمد. غرب مايل است ضمن حفظ رژيم تحريمها، نمايشهاي مشابه را از جمله در آستانه انتخابات مجلس ايران (اسفند ماه) بازسازي كند. نشان دادن در باغ سبز و به اصطلاح تشنه بردن و تشنه آوردن طرف مقابل، شگردمستكبران عالم و الهام گرفته از شيطان است. خداوند درباره سبك كار شيطان ميفرمايد «شيطان گفت بندگان تو را گمراه ميكنم و در آرزو و اميد (واهي) ميافكنم... شيطان به آنها وعده ميدهد و در آرزو (و خيال) ميافكند و شيطان جز فريب و نيرنگ به آنها وعده نميدهد (آيات 118 تا 120 سوره نساء).
درست به همين دليل و با همين شناخت اعتقادي، تاريخي و تجربي از ماهيت استكبار و آمريكاست كه رهبر معظم انقلاب خطاب به دانشجويان فرمودند «مبارزه با استكبار تعطيلپذير نيست و آمريكا كاملترين مصداق استكبار است... مبارزه با استكبار جزو مباني انقلاب است. بنابراين خودتان را براي ادامه مبارزه آماده كنيد». به تعبير ديگر زورگويي، خيانت، بدعهدي و بيصداقتي، جزو جوهره مستكبراني چون آمريكاست و به اين معنا، اينكه مستكبر، مستكبرانه رفتار نكند و زورگويي و بدعهدي را كنار بگذارد، نقض غرض است. يعني ارزشهايي مانند انصاف و احترام و وفاي به عهد و معامله برد- برد ذاتاً در تعارض با استكبار و ناشدني است. تاريخ چند هزار ساله بشر پيوست اسنادي اين ادعاست.
7- استراتژي اصلي در قبال هر وضعيتي از مذاكرات (اعم از توافق يا عدم توافق) «وحدت و همدلي ملي» است. به گزارش برخي مطبوعات آمريكايي رابرت گيتس رئيس اسبق سازمان سيا تكيه كلامش درباره مردم ايران اين بود كه «ايراني معتدل و ميانهرو و خوب (براي مذاكره و تعامل) وجود ندارد و ايراني خوب ايراني مرده است». يكي از طراحيهاي اصلي آمريكا در مذاكرات، ايجاد همزمان دو حس ذوقزدگي و سرخوردگي و تبديل ماجرا به بهانه منازعه و مجادله و اختلاف در داخل ايران است. قاطبه ملت و مسئولان ما از توافق خوبي كه تحريمهاي ظالمانه را برطرف كند و دستاوردها و پيشرفتهاي فني و بومي كشور در حوزه هستهاي را حفظ نمايد استقبال ميكنند اما معلوم است كه هر توافقي، توافق خوب نيست. توافقي كه شاكله تحريمها را با وجود اخذ امتيازات متعدد از سوي طرف مقابل حفظ كند و در عين حال راه بهانهجويي را باز بگذارد يا راه پيشرفت و تحقيق و توسعه و فعاليتهاي هستهاي در مقياس صنعتي را ببندد و يا دعاوي سياسي غرب عليه برنامه هستهاي ايران را تبديل به دعوايي حقوقي- با امضاي ايران عليه ايران- كند و يا ايران را تبديل به تهديد عليه امنيت جهاني (ذيل فصل 7 منشور) نمايد يا وارد حوزه امنيت ملي ايران شود، توافق نامطلوبي است كه به جاي بستن پرونده، ابعادي به غايت تهديدآميز به آن ميدهد. اينكه مثلاً 14 ماه از مذاكرات به تدوين امتيازات و مطالبات غرب بگذرد و تازه در هفتهها و روزهاي آخر نوبت به مطالبات ايران برسد، يك علامت خطرناك حاكي از بد چيده شدن ميز مذاكره و عدم توازن در آن است.
8- از هيجانهاي مثبت و منفي افكار عمومي در قبال اتفاقات خوشايند و ناخوشايند كه بگذريم، يك طيف خاص، در نسبت با نظام جمهوري اسلامي و حتي منافع ملي آن ميكند كه شاگرد ناخلف با امام صادق عليهالسلام ميكرد؛ همواره اصرار بر لجاجت با امام داشت و تا آنجا در اين لجاجت پيش رفت كه گفت اگر جعفر بن محمد]ع[ چشمانش را در نماز ببندد، من باز ميگذارم و اگر باز بگذارد، من خواهم بست اما عجالتاً يك چشم ميبندم و يك چشم باز ميگذارم تا حتماً خلاف او عمل كرده باشم.! براي ورشكستگان به تقصير فتنههاي زنجيرهاي- از اول انقلاب تا به امروز- هر اتفاقي در چالش ملت ايران با جبهه استكبار، بهانهاي براي مخالفخواني و عقدهگشايي است. آنها اصل انقلاب را تخطئه و حتي در قبال آن خيانت كردند، دفاع مقدس در برابر دشمن متجاوز را سرزنش كردند و حتي به صدام «گرا» دادند، براي آقاي منتظري جوك ساختند و پس از انحراف وي، او را آيتالله العظمي و مرجع تقليد آزادانديش خواندند و... امروز ميكوشند در صورت حصول يا عدم حصول توافق، احساس خوب نسبت به رژيم مستكبر آمريكا و احساس منفي نسبت به جمهوري اسلامي را به جامعه پمپاژ كنند حتي اگر بر ضد امنيت و منافع ملي باشد. در مقابل، ملت ما پيرو آن امامي هستند كه فرمود از دشمن حتي بعد از توافق و صلح، كاملاً بر حذر باش كه بسا دشمن نزديك ميشود تا شبيخون بزند.
ماجراي پركش و قوس ما با زورگويان مستكبر عالم، به واسطه مذاكره يا توافق به پايان نميرسد چرا كه تا ظلم و زورگويي و دشمني هست، ما هم براساس منطق نفي ستمگري و ستمپذيري هستيم.
محمد ايماني